خبرگزاری حوزه | در دعای تحویل سال نو از خداوند حال خوب و تحویل احوال خود را به احوال زیبا درخواست میکنیم:
«یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ».
بعضی انسانها خیال می کنند منظور ازاین تحول حال به بهترین حالها، یعنی مال زیاد و اموال گوناگون و رنگارنگ. یعنی حال خوب را در بیرون از وجود خود جستجو میکنند. در صورتی حال اصولا به درون انسان مربوط است، پس باید به تحول درونی فکرکنیم و راهی بیابیم و بپیماییم که ما را به حال خوب برساند.
نوشتار حاضر در صدد بیان برخی مولفههای ایجاد حال خوب در انسان است:
ایمان
ایمان از ماده امن به معنای طمانینه داشتن روح وزایل شدن ترس است. ایمان، قدرتِ محکم و نیروی تزلزل ناپذیری است که درهر دلی جای گرفت آن دل هرگز دچار هراس و اندوه نمیشود و در مقابل سختترین حوادث مقاومت میکند.
وچه بسا از این لحاظ بوده که در بعضی روایات «سکینه» و آرامش به ایمان معنی و تفسیر شده است: «السَّکِینَةُ الْإِیمَانُ» آرامش همان ایمان است(معانی الأخبار، ص۲۴۸).
قرآن کریم این حقیقت را اینگونه ترسیم کرده است: «کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی برآنهاست، و نه غمگین میشوند» (بقره/۲۷۷).
نکته مهم در آیه شریفه این است که قرآن به صرف اقرار زبانی به ایمان بسنده نکرده و عمل صالح مبتنی بر آن ایمان و اعتقاد درونی و نیز تقید به مناسک و آداب دینی را هم در ایجاد آرامش موثر و لازم میداند.
توکل
انسان برای آرامش و رها ساختن خویشتن از چنگ عوامل اضطراب، نیاز به تکیه گاهی دارد که جاویدان و فناناپذیر، عالم، دانا، قادر و توانا باشد.
اگرتکیهگاه انسان، مطمئن ومحکم باشد؛ با طمأنینه و آرامش زندگی میکند. از فراز و فرودها و تکانه ها به هراس نمیافتد، ازکمبودها ناله نمیکند، آینده را تیروتار نمیبیند. چراکه به تقدیرش ایمان دارد و در آرامش درونی است.
امید بستن به خدایی که ازهمه چیز وهمه کس به انسان نزدیک است؛ نجوای او را میشنود وگوش میدهد، احوال او را میبیند و با خبر است؛ نگرانی و دغدغههای درونی را از بین میبرد. آرامشبخش است.
با خدا بودن و پایداری برآن هرگونه هراس و اندوه را از بین میبرد: «آنان که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی ومقاومت کردند، برآنان بیم وهراسی نیست و غمگین نخواهند شد» (احقاف/ ۱۳).
حیات طیب
بنیانگذاری زندگی بر مبنای ایمان و توکل، چاره کار است که ناگزیر و ناگریز از آن هستیم و اگر به دنبال حال خوب هستیم، باید سبک و سیاق زیستیمان را تغییر دهیم. خداوند میفرماید: «هرکس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم» (نحل / ۹۷).
کلمه «طیب» در مقابل کلمه «خبیث» معنای ملایمت با نفس و طبع هرچیزی را میدهد، مثل «کلمه طیب» به معنای سخنی که گوش از شنیدن آن خوشش آید ویا «عطر طیب» که به معنای عطری است که شامه آدمی از بوی آن نوازش میشود و «مکان طیب» یعنی آن محلی که با حال کسی که میخواهد در آن محل جا بگیرد سازگار باشد. (تفسیرالمیزان، ج۱، ص۶۳۱).
براساس این مقدمه هرآنچه که با حقیقت وجود انسان سازگاری داشته باشد؛ طیب است. سازگاری تشتت، تنفر و اضطراب را از وجود انسان زائل میکند. نکته مهم و کلیدی اینکه آیه فوق با صراحت میگوید که دعوت اسلام، دعوت به سوی حیات و زندگی است؛ حیات معنوی، حیات مادی، حیات فرهنگی، حیات اقتصادی، حیات سیاسی به معنای واقعی، حیات اخلاقی و اجتماعی و بالاخره حیات و زندگی در تمام زمینهها. این هدف عالی اسلام است(تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۲۷).
زندگی پاکیزه از هر نظر، پاکیزه از آلودگیها، ظلمها و خیانتها، عداوتها و دشمنیها، اسارتها و ذلتها و انواع نگرانیها و هرگونه چیزی که آب زلال زندگی را در کام انسان ناگوار میسازد(تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۹۴).
پیام دیگر آیه شریفه حیات (زنده بودن) است. این حیات غیر از حیات حیوانی و نباتی است. حیات حیوانی همان دم و بازدم است که هرجنبندهای از آن بهرهمند است.
طبق آیه شریفه ایمان به پروردگار و عمل صالح؛ انسان را زنده میکند. هرکس دنبال زندگی و حال خوب است باید وارد وادی امن الهی شود و کردار خود را براساس معیارهای خداوند تنظیم نماید.
درترکیب «حیات طیبه» (زندگی پاک)، طیبه قید حیات است. قید در ادبیات عربی دو نوع است: قید احترازی(اجتناب کردن) و قید توضیحی. اولی به این معناست که نوع دیگری از موصوف وجود دارد و این قید برای اجتناب از آن بکار رفته است. مانند آب پاک که به جهت احتراز از آب ناپاک گفته میشود. اما در قید توضیحی، نوع دیگر و بعبارتی قسیمی برایش وجود ندارد و فقط برای توضیح موصوف ذکر شده است. مثلا در «حیات طیبه» قید توضیحی است و معنایش این است که حیاتی غیر از حیات طیبه وجود ندارد. پس هرجا طیب و پاکی هست، آنجا حیات است وگرنه حیات با ناپاکی سازگار نیست(زندگی معنوی، فعالی، ج۱، ص۸۸).
علامه طباطبائی در توضیح حیات طیبه مینویسد: «این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی مومنی که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیراز آن حیاتی که به دیگران نیز داده، زنده میکند» (تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۹۱).
و در ادامه مینویسد: «حیات طیبه» حیاتی است واقعی و جدید که خداوند آن را به کسانی که سزاوارند افاضه میفرماید و این حیات جدید و اختصاصی جدای از زندگی سابق که همه در آن مشترکند نیست؛ در عین اینکه غیر آن است، همان است، تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد، پس کسی که دارای آنچنان زندگی است دو جور زندگی ندارد؛ بلکه زندگیاش قویتر و روشنتر و واجد آثار بیشتر است» (تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۹۳).
پس حال خوب در زندگی است و نه زنده بودن؛ چه بسا انسانهایی که زنده باشند، اما زندگی و حیات ندارند. به تعبیر حضرت علی (ع) «کسی که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مردهای است میان زندگان». (تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۱۸۱).
حیات نورانی
حال خوب در نورانیت است؛ خداوند میفرماید کسانی که به او ایمان بیاورند، یعنی اگربه حریم نورانیت وارد شوند؛ نورانی میشوند(بقره/۲۵۷).
همگان در نور احساس خوشی دارند. از ترس و اضطراب بدورند. آنانکه وارد وادی نور شوند، خودشان هم نورانی میشوند و به اطرافیان خود هم روشنایی میبخشند. مگر حال خوب غیر از این است. منتها باید از خواب غفلت بیدار شد و راه افتاد و از ظلمات گذر کرد. ظلمات و تاریکی وجود خارجی ندارند. یعنی مفهومی عدمی هستند و به تعبیر دیگر هرجا نور نباشد، آنجا تاریکی است. البته تاریکی هر مکانی و هر زمانی چه بسا با دیگری فرق داشته باشد. تاریکی بازار غیر از تاریکی اداره است. اما تاریکی است. تاریکی مسئول با تاریکی مردم تفاوت دارد، اما در هر حال تاریکی است. اگر دنبال تحول در احوال هستیم باید از این تاریک خانههای خودساخته بیرون بیاییم.
قلب سلیم
«سلیم» از ریشه سلامت است و سلم و سلامت به معنای دور بودن از آفات ظاهری و باطنی است. اما مفهوم «قلب سلیم» یعنی قلبی که از هرگونه بیماری و انحراف اخلاقی و اعتقادی دور باشد.
از نظرعلامه طباطبایی «مراد از قلب سلیم، آن قلبی است که از هر چیزی که مضر به تصدیق و ایمان به خدای سبحان است خالی باشد، از قبیل شرک جلی و خفی، اخلاق زشت و آثار گناه و هرگونه تعلقی که به غیر خدا باشد و انسان جذب آن شود و باعث شود که صفات توجه به سوی خدا مختل گردد» (تفسیر المیزان، ج۱۷، ص ۲۲۳).
از دیدگاه امام صادق (ع) «قلب سلیم»؛ قلبی است که خدا را ملاقات کند، در حالی که هیچ کس جز او در آن نباشد(کافی، ج ۲، ص ۱۶).
صاحب چنین قلبی همواره در خوشی و زیبایی زندگی میکند. هر قلبی که نور خدا درآن تجلی کرد؛ از وحشت تاریکی وابستگیهای مادی و دنیوی رهایی یافت. از منظر دیگر قلب سالم دارای وحدت و یکپارچگی است که همین سبب آرامش و سکون میشود. آلپورت، ملقب به پدر روانشناسی شخصیت معتقد است: «یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیت سالم وحدت و یکپارچگی است. نظام ارزشی دینی تنها نظامی است که میتواند به صورت کامل و مستمر، به شخصیت، وحدت و یکپارچگی ببخشد. اگرکسی دارای گرایش وجهت مذهبی خالصانه باشد، محصول جانبی این جهت خالصانه آن خواهد بود که دین چنین شخصی را حفظ کرده، ازاو مراقبت نماید و سلامت روان را برایش به ارمغان آورد» (میردریکوندی، رحیم، ۱۳۸۲، رابطه شخصیت با نظامهای ارزشی از دیدگاه آلپورت، معرفت، ش ۴۶).
حضرت سیدالشهداء (ع) قلب سلیم را عاری از کینه، فریبکاری و دغلکاری میدانند. (بحارالأنوار؛ ج۶۵؛ ص۱۵۶). بندگان صالح خداوند از قلبی سلیم برخوردارند و به همین دلیل است که نسبت به مخلوقات همواره مهرورزی و مهربانی ارزانی میدارند. در قلب سلیم هیچ نوع ناخالصی وجود ندارد، و همین سبب جریان و سریان عطوفت از آن سرچشمه زلال درگستره گیتی است. صاحب قلب سلیم حتی نسبت به بدکاران و بدخواهان هم خیرخواه است. برخورد سیدالشهداء (ع) با قاتلان خود نمونه بارز این حقیقت است. تراوش بدی از قلب سلیم امکانپذیر نیست.
اگر خداوند نجات یافتگان قیامت را فقط صاحبان قلب سلیم میداند(شعراء/ ۸۸- ۸۹)، پس باید همانها در دنیا هم از هرگونه ناخوشحالی و ناراحتی درامان بوده باشند. چون آخرت چیزی غیر ازحقیقت دنیا نیست. منتها آنجا پردهها کنار میروند و همگان حقایق را به روشنی درک میکنند.
قلب قساوتبار، آرامش ندارد، حیات ندارد؛ پس حالش خوب وخوش نخواهد شد. قلبی که از یاد خداوند غافل شود، گرفتار قساوت خواهد شد(زمر/۲۲).
کینهها و عداوتها حال خوب را از انسان میگیرند. خوشا بحال آنانکه مانعی سر راه دیگران نیستند. بخاطر راحتی خود، راحتی دیگران را بهم نمیزنند. او همواره در تلاطم توهمات دست وپا میزند. بیقرار است و روزی در آن مهلکه غرق خواهد شد. پس حال خوب را باید در صفا وصمیمیت و صداقت جستجو کرد.
معمولا کسانی که خود را با دیگران مقایسه نمیکنند؛ بویژه در مادیات، آسوده هستند. اگرهرکسی با دارایی خود کنار بیاید، آسوده زندگی میکند. اینان از داشتههای خود نردبانی میسازند و بالا میروند و دست دیگری هم را گرفته بالا می برند.
ترک گناه
گناه تعادل روانی و نشاط روحی را از انسان سلب میکند هر چند این تأثیر در برخی گناهان بیشتر و عمیق تراست. به تجربه ثابت شده است که بسیاری از انواع وسواس، اضطراب، استرس، عذاب وجدان، ناآرامی و بیقراری و تاریکی روحی و عدم رضایت از خود و زندگی در افرادی که به خداوند و آخرت ایمان دارند، ناشی از گناه است.
آنچه موجب تباهی و بیماری قلب میشود، طبق آیات قرآن و روایات اهلبیت علیهم السلام اعمال ناشایست و گناهانی است که انسان مرتکب میشود. خداوند در قرآن میفرماید: {کلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کانُوا یکسِبُونَ} چنین نیست، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر قلبهایشان نشسته است(مطففین/ ۱۴).
امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه فرمودهاند: «هیچ بندهای نیست مگر آن که در دلش نقطهای سفید وجود دارد؛ پس هرگاه گناهی مرتکب شود، درآن نقطه، نقطهای سیاه پدید آید، که اگر توبه کرد آن سیاهی میرود و اگر درگناهان فرو رفت، نقطه سیاه افزایش مییابد چندان که همه سفیدی را فرو میپوشاند و چون سفیدی پوشانده شد، گنهکار دیگر به خیر و صلاح باز نمیآید» (الکافی؛ ج۲؛ ص۲۷۳).
در برخی روایات، به صراحت مهمترین عامل تباهی قلب، گناهان معرفی شده است. امام صادق (ع) میفرماید: «چیزی بیش از گناه، قلب را فاسد نمیکند» (کافی، ج ۲، ص ۲۶۸).
رسول اکرم ’ غمزدگی و دلگیری را ازآثار گناه بیان کردهاند: «لحظههای غم و اندوه، لحظههای پوشاندن گناهان است و فرد مؤمن پیوسته گرفتار غم و اندوه میشود تا آنکه از همه گناهانش پاک گردد» (بحارالانوار، ج۶۴، ص ۲۴۴).
پس معصیت وعصیان در برابرخداوند عامل مهمی است که میتواند حال خوب را از انسان سلب کند.
همنشینی با اهل حال
مراوده با اهل حال را باید مغتنم شمرد. همنشینی اثرگذار است. بعضیها حالشان خراب است چون دوستان ناسالمی دارند. اینها روزی دست خود را به دندان میگزند(فرقان/۲۷) و پشیمان خواهند شد. اینکه گفتهاند با اهل معرفت همدم شوید، از این حیث است. حتی نگاه به چهره مردان الهی حال همه را خوب میکرد. این تجربه همگانی است.
خداوند در آیه ۲۲ سوره مبارکه مجادلة، دوستی و همنشینی با اولیا خود را سبب کسب ایمان و خشنودی و رضایت درونی بیان میکند.
بر عکس مجالست و دوستی با کسانی که با خداوند قطع رابطه کردهاند و رابطه معنوی را فدای دنیاگرائی و مادیات کردهاند و به مرور زمان دچار دلمردگی میشوند؛ سبب تاثر منفی بر انسان میشوند. حضرت علی (ع) در فرمایشی به این نکته روانشناختی این اشاره میفرمایند: «با انسان شرور، معاشرت نکن؛ چرا که طبع تو، ناآگاهانه از طبع [و اعمال و رفتار زشتِ] او تأثیر می پذیرد».(شرح نهجالبلاغة ابن أبیالحدید، ج۲۰، ص۲۷۲).
همچنین ایشان به حارث همدانی مینویسد: «از رفاقت با کسانی که افکارشان خطاست و اعمالشان ناپسند است برحذر باش زیرا آدمی به راه و روش دوستش خو می گیرد».(نهجالبلاغة، نامه۶۹).
پیامبراکرم ’ ثروتمندان پولپرست را مرده دل دانسته و میفرماید: «از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسولالله ’! مردگان کیستند؟ فرمود: هرتوانگری که توانگریاش او را سرمست کرده باشد» (مجموعة ورام، ج۲، ص۳۲).
امیرالمؤمنین (ع) در بیانی نورانی میفرمایند: «همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است» (نهجالبلاغة، خطبه ۸۶).
خوشبینی
خوشبینی هم حال خوب به بار میآورد. چون خودش زیباست؛ پس زیبایی از آن بوجود میآید. نقش آن درافزایش نشاط و شادی افراد انکارناپذیر است؛ افراد خوشبین، درمقایسه با افراد منفیباف، زندگی آرامتر و با نشاطتری دارند. افراد منفیباف فقط نیمۀ خالی لیوان را میبینند وبا عینک بدبینی به اطراف خود مینگرند(کلیدهای شادی در زندگی، ص ۳۳).
در روایتی ازحضرت علی (ع) حسن ظن باعث کاهش اندوه بیان شده است(عیونالحکم والمواعظ؛ ص۲۲۸).
همچنین حسن ظن را سلامتی و راحتی دل معرفی کردهاند(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۲۵۳).
کالدور روانشناس معتقد است که؛ افراد مذهبی نزدیکترین دوستان خود را از میان افراد مذهبی انتخاب میکنند و علاوه بر داشتن احساس نزدیکی به خداوند، نسبت به مردم دید مثبتی دارند که همه این عوامل بر شادمانی آنها میافزاید(میرشاه جعفری، شادمانی و عوامل مؤثر بر آن، تازههای علوم شناختی، س۴، ش ۳، ۱۳۸۱).
خیرخواهی برای دیگران
همواره در نیت و قصد خود برای دیگران خیر بخواهیم تا خیر و خوبی برایمان رقم بخورد. هر نیتی و عملی در نظام آفرینش دارای اثر وضعی است. این جهان، جهان کنش و واکنش است. تناسب و سنخیت اصلی تغییرناپذیر در ساختمان آفرینش است. قرآن کریم میفرماید:
«اگرآنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را برطبق آن، محاسبه میکند. سپس هرکس را بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، میبخشد و هرکس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات میکند» (بقرة /۲۸۴).
این دوگانگی درمشیت الهی ناظر بر قابلیت انسان است. اگر نیت خود را در جهت رفع ناملایمات از بندگان خدا قرار دهیم؛ قابلیت تطهیر پیدا میکنیم وگرنه، نه. حتی جاودانگی در بهشت وجهنم به همین قصد و انگیزه درونی هر فردی وابسته است.
امام صادق (ع) فرمودند: «جهنمیان از این رو در آتش جاویدان هستند که در دنیا نیّتشان این بود چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانی کنند و بهشتیان نیز از اینرو در بهشت جاویدانند که در دنیا بر این نیت بودند که اگر برای همیشه ماندگار باشند برای همیشه خدا را فرمان برند. پس، جاودانگی هردو گروه به سبب نیتهایشان است» (الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص ۸۵).
دعا کردن برای همنوعان سبب افزایش روزی و دفع بلا و ناگواری است(ثوابالأعمال، ص۱۵۳).
خوش اخلاقی
خوش اخلاقی نقش زیادی در حال خوب و زندگی گوارا دارد. «مقصود از خوش اخلاقی، برخورداری از ویژگیها و صفات ارزشمندی است که در کردار و گفتار انسان تجلّی پیدا میکند. خوش زبانی، احترام به اشخاص، فروتنی، سعه صدر، سلام کردن، دلجویی و مهربانی از مصادیق خوش اخلاقی به شمار میروند. نیکخویی با مردم بویژه با همسر و فرزندان، تأثیر عمیقی در شخصیّت انسان میگذارد و جامعه و محیط خانواده را آکنده از صفا و صمیمیّت میکند. برخورداری از زندگی محبّتآمیز و دوستانه و به دور از نگرانیهای روحی درسایه خوش رفتاری که از نعمتهای الهی و فضایل اخلاقی است، میسّر میشود» (اخلاق خانواده، ج۱، ص ۸۸-۸۷).
امام صادق (ع) گوارایی زندگانی را در خوشاخلاقی خلاصه کردهاند(الکافی؛ ج۸؛ ص۲۴۴).
در یک کلام باید گفت که دگرگون کننده قلبها خداست، تدبیرآفرینش را او انجام میدهد. تدبیر یعنی آیندهنگری نسبت به امور. یعنی جریان مداوم روز وشب را او مدیریت میکند. پس اگر اینگونه است باید رابطه خود را با او اصلاح کنیم تا حالمان خوب شود.
مهدی جبرائیلی تبریزی